سکوت

دنیا سکوت ، حنجره ام را فرو میریزد

دنیا سکوت و آه از هرچه گذشت

هر آنچه بودو.....آنچه هست

بودن را به امید فردا

به کمین امروز

با پایکوبی کابو س هایم عبور کردم...

اما امروز .....!!!!

سکوت

تنها تلخک بزم پایانی ام

جرعه جرعهء نفرت بجای مانده عشق را

بر گلوی ترک خورده ام می چکاند.

دیگرچه امید به رقاصه ترک پای زمان؟!!

دیگر چه شوق به زیباروی رویای مکرر بودن

حال که سیاهی شب وچرکینی روزگار

هراسانتر از آینده لبانش را بر لبان بی پژواکم می ساید....

هیچ نظری موجود نیست: